کد مطلب:29274 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

فیّاض لاهیجی












.

4053. فیّاض لاهیجی می گوید:


سزای امامت، به صورت، به معنا
علیّ ولی، آن كه شاه است و مولا


جهان، همچو چشم است و او همچو مردم
جهان، همچو لفظ است و او همچو معنا


ولیّ ولایت، وصیّ وصایت
هَدیّ هدایت، هم اعلی، هم اَدنی


بیا بر سر كوی جاه و جلالش
ببین ریخته بر سر هم تجلّا


ببینی اگر روضه پاك او را
كم آید به چشم تو خورشید اعلا


همه خادمانش عقول مجرّد
همه چاكرانش نفوس معلّا


چه بدبخت باشد كه در حشر گردد
جدا از درِ او به جنّت تسلّا


اگر قرب او با پیمبر نبودی
نمی گشت واجب مودّت به «قربی»


ترقّی بُود بی ولایش تنزّل
تنزّل بود با ولایش ترقّی


امامت، كسی را سزا شد كه دارد
تحلّی به فضل، از رذایل تخلّی


قوی بازو از خاطر اوست دانش
گران مایه از صحبت اوست تقوا


دل مرده از گفته اوست زنده
چه باشد از این بهتر اِحیای موتی؟


فدای ره او چه دانش، چه بینش
طُفیل در او، چه دنیا، چه عُقبا


شهی كز شرف كرده اوصاف او را
خداوند تنزیل، صد جای، املا


چه تدبیر كردند ارباب عدوان
كه قدرش كنند از جهان جمله اخفا


ولیكن ز مشت غباری چه خیزد؟
نماند در آفاق، خورشید مخفی


ز دَم های سرد حسودان بد گو
نشد نور او در نقاب تواری


بلی! مشعل آفتاب درخشان
ز باد نفس، كی توان كرد اِطفا؟


بُود افضل خلق، بعد از پیمبر
جهات فضایل چو در اوست مطوی


هم از علم وافر، هم از حكم ظاهر
هم آداب زهد و هم آیین تقوا


هم از سَبق اسلام و قرب پیمبر
چه از روی صورت، چه از روی معنا


شجاعت به حدّی كه تا روز محشر
هم از بازوی اوست دین را تقوّی


به او مستندْ پیشوایان امّت
در انواع دانش، در آداب فتوا


به او جُسته نسبت، چه قاری، چه واعظ
بدو كرده نازِش، چه صرفی، چه نحوی


به تفسیر آیات، او بوده مرجع
به تأویل تنزیل، او بوده مأوا


به تعلیم علمش فنون تعلّم
به ارشاد سرّش علوم لدنّی


به هر واقعه عقل او بوده مرشد
به هر مسئله علم او بوده مُفتی


بُود جمع در وی شروط امامت
به نصّ صریح كلام الهی


امامت ز عصمت بَرَد استقامت
به نص، امر عصمت پذیرد تمامی


نصوص طهارت بر او هست وارد
براهین عصمت در او هست جاری


احادیثِ بالغ به حدّ تواتر
هم از روی لفظ و هم از روی معنا


ز قرآن كنم اوّل اثبات مطلب
دگر از احادیث، اتمام دعوا


«لِیُذهب» به شأن كه بود و «یُطهّر»؟
ز «یتلوه شاهد» به سوی كه ایما؟


به تنزیل شد «هل أتی» از چه مُنزل؟
نبی را ز «بَلِّغ» چرا كرد عُتبی؟


كه از «إنّما» بود مقصود ایزد؟
به سائل، كه انگشتری كرد اِعطا؟


كه بود آن كه با او به فرمان ایزد
نبی شد مُباهل به قوم نصارا؟


به ردّ برائت، كه گردید مأمور؟
به اعطای رایت، كه را كرد اِنها؟


كه را با نبی بود فضل اخوّت؟
كه را با اولوالعزم، حدّ تساوی؟


به شأن كه جبریل شد «لا فتی» گو؟
پیمبر برای كه گفت:«أنت منّی»؟


به روز غدیر از برای كه می گفت
به بالای منبر، نبیّ است اَوْلی؟


برای كه بود این كه گردید صادر
حدیثی كه نقل است در طیر مَشْوی؟


چرا كرد امر سلام امامت
چرا اجر تبلیغ شد حُبّ قُربی؟


كسی كاین فضایلْ مر او راست ثابت
كسی كاین دلایل در او هست مُجری


بُود در امامت ز هر غیر، سابق
بُود در خلافت ز هر غیر، اَحری


یقین، محض جهل است و عین شقاوت
نمودن به او دیگری را مساوی


چه جا دارد این كز ره علم گوید
كسی این كه غیری از او هست اَوْلی


مرا نیست باور كه از اهل دانش
به دل كرده باشد كسی این تجرّی


مگر این كه در نیل جاه و مراتب
نماید تقرّب به ارباب دنیا


خدایا! تو دانی كه «فیّاض» مجرم
ندارد بجز درگه شاه، ملجا


به وی بخشْ دانسته تقصیر او را
به وی بخشْ چندین گناهان عظمی


ز من كم مكن نعمت مهر او را
كه در هر دو عالم، مرا این بس اجرا.[2].









    1. عبدالرزاق فیّاض لاهیجی، از شاگردان و نیز داماد صدر الدین شیرازی است. تاریخ تولّد وی معلوم نیست. كتاب گوهر مراد و نیز شرح فصوص الحكم ابن عربی، هر دو به فارسی، از اوست. بیش از چهار هزار بیت شعر از وی باقی مانده است. او در سال 1027 ق، درگذشت.
    2. دیوان فیّاض لاهیجی (به كوشش:امیر بانوی كریمی، تهران:انتشارات دانشگاه تهران، 1372ش):26 - 23.